بند دلم پاره شد
وقتی نگاهت در نگاهم گره خورد
و آرام زمزمه کردی دوستت دارم
یقین دارم دوست داشتنت برگ سبزی است
در خاطرات نگاهت
من آنرا در دنیایم گذاشتم
تا هر لحظه در دنیای تو زندگی کنم
آرامش یعنی قلمویت بتواند برکه مهربانی را
روی بوم نقاشی به تصویر بکشد
خیلی وقت است هیچ برکه ای از محبت
بر هیچ بومی نقاشی نشده
خداوندا دلم خونه از دست این آدمهای آهنی
انگار قلب تو سینه ندارند
نمی دانم از اول آفرینش به آنها قلب ندادی
یا که در قلبشان قفل شده