ترانه، بهار، باران، دریا، چشمه، پروانه، برکه،
خورشید، آسمان، فانوس، یاس، ابر ...
نه بسه دیگه نمی خوام با واژه ها بازی کنم
فقط مهربان باش تا شادی فاصله ای نمانده
رقص پروانه ها و شاپرکها بر گلبرگ ها
بار دیگر گلها را وادار به خنده کرد
صدای خنده گلها در باغ پیچید
غوغایی از شور و هیجان زمزمه شد
عطر یاس ها و شبوها همه جا را پر کرد
نیلوفر احساس سر تا سر باغ را عطرآگین کرد
شقایق های عاشق در گوش هم پچ پچ کردند
می دانم این آغاز ترانه محبت است
خوشحالم که این قصه تکراری است
باورش سخت است روی زمینی ایستادی
که هر لحظه ممکن است زیر پایت را خالی کند
باید به آسمان چشم دوخت
شاید راهی برای پرواز باشد