حسی تازه دارم از دیدنت
شوری دیگر دارم از نگاهت
نمی دانم چرا قلبم تند تند می زند
انگار ثانیه ها را نمی شناسد
به گمانم بهار در قلبم آشیانه کرده
لبانم بی اختیار زمزمه می کند دوستت دارم
با من بمان می خواهم با تو نفس بکشم.
یادت هست گفته بودی دنیایم دنیای توست
ببین عشقم هر لحظه در نگاه توست
اما بی خداحافظی رفتی
امشب به یاد تو بر آسمان نوشتم
برگرد یک شاخه از نبات عشق تو کافی بود
آسمان یکبار دیگر گریست
اشکهایش بوسه زنان بر زمین بارید
موج زد دریا و طوفان شد
بغض چندین ساله ام
با بغض آسمان همراه شد