در این دریای طوفانی و بی رحم
خود را همچون قطره اشکی انگاشتم
که جویای عشقی بی انتهاست
غافل از آنکه قطره ای شدم
اسیر التهاب امواج این دریا
که هر روز بر من تازیانه می زنند
هربار که به این ساحل بوسه می زنم
آرزو می کنم که ای کاش
این ماسه ها مرا در آغوش گیرند
و دورم را پیله ای سازند از جنس عشق
Besyar ziba azizam