-
همدم شبانه
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:38
سلام بر تو ای همدم شبانه دورم را حصار غم گرفته غصه هایم ترا غصه دار کرده بگذر از این همه خاطره از یاد ببر مرا از همین لحظه خواستم بگویم در این نامه خاطرت در قلبم می ماند همیشه
-
عروسی شیطان
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:37
نه غزل و قصیده می گویم نه رباعی و دوبیتی اما کوله باری از ناگفته ها دارم یه کاری کنید عروسی شیطان است فرشته ها گم شدند
-
سقوطی دوباره
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:36
در رفت شانه ام در گیسوی زمانه فرو ریخت پل عاطفه ببین مرا آنسوی رودخانه ایستادم تنها و شکسته ار سقوطی دوباره
-
شهربازی
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:35
آهای بزرگترا همراه بچه ها بیاین شهربازی بیاین شادی کنین تو شهربازی غصه هارو فراموش کنین با شهربازی بیاین اینجا تو شهر شادی و خوشحالی لنجرسواری و موشک و قایق سواری تونل وحشت و بشقاب پرنده و ماشین برقی بدویین زود باشین ای بچه های نازنازی منتظر شماست همیشه شهربازی
-
نقطه پایان
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:35
با قطره قطره اشکم می نویسم تا بدانی نقطه پایان من از آنجا بود که گفتم دوستت دارم
-
آخر خط
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:34
سر به سرم نذار قلبم شکسته از این دورنگی ها چشمانم خیس شده از غم غربت تنهایی ها دستانم یخ زده از این سرما پای رفتن ندارم در این جاده باید اعتراف کنم به آخر خط رسیدم بزن این تیغ را در شاهرگم آنجا که تمام شود هرچه هست
-
چشمهای من
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:33
به نقاش بگو اگر خواستی تصویری از غم بکشی چشمهای من اینجاست عکسی گرفته از لحظه های دلگیر زندگی
-
روزنه
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:32
در این کوچه های تاریک و بن بست یک روزنه هم غنیمت است چشم من به امید همین روزنه باز است
-
سراب
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:31
خوشبختی در چند قدمی من است اما این پای من است که ایستاده خیال رفتن ندارد به گمانم این هم سرابی است که در آینه چشمانم است
-
خیالم
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 03:30
مثل این است که همه من تمام شده چه رویای خامی بود به خیالم به تو که برسم همه چیز دارم اما به تو که رسیدم دیدم هرآنچه که داشتم هم دیگر ندارم
-
بنویس
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 23:28
عسل قلمت را بردار چیزی بنویس می دانم حرفهایت حرف دل است بگذار قلمت غمهایت را خط بزند این فاصله ها را بشکند دیوار غرور را ویران کند بنویس از احساس رقص آب بر سنگ بنویس از غنچه های باغ آرزو بنویس از غم غربت ثانیه ها بنویس از کودکی گریان خیره به دستان فرشته بنویس از آنها که هیچ نمی دانند و می خندند بنویس از آنهایی که واژه...
-
آزادی
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 23:12
دیگر حرف از آزادی نزنید همه اینجا زنجیر شدند در زندانی که نامش زندگی است
-
زنجیر سکوت
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 23:10
قفل شده تنهایی ام در این سکوت شب انگار در این تاریکی ستاره ها هم خوابیدند انگار مهتاب هم بعضش را خورده مثل این است که این قصه هر شب بوده خسته شدم از این زنجیر سکوت و اشک من بگو به خدا قصه ای دیگر برایم بنویسد
-
بگذار تنها بمانم
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 01:06
صدایت چه غریبانه است تداعی غمی دیرینه است بگذار تنها بمانم می خواهم در این پیله بمانم
-
فال
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 00:56
گاه دلم که می گیرد چشمانم را می بندم و نیت می کنم و از حافظ می پرسم حال و روزم را به امید اینکه فال بگوید سخنی غیر از غم و سیاهی هربار از او این سخن می شنوم غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد
-
شاپرک
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 00:36
باغبان پیری دیدم در باغ پر از گل تکیه بردرخت خیره به دستانش با حلقه اشک در چشمانش گفتم از چه غمگینی میان این همه گل با بغضی غریب گفت ببین این شاپرک را در میان دستانم له شد تا به حال دستانم نوازش می داد این گلها را بغضم را خوردم و گفتم دلگیر نباش این گناه تونبود شاپرک خود می داند به دنیا آمده تا با یک اشاره له شود
-
عطر محبت
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 23:41
محبت عطری است که فروشی نیست اما ایکاش عطرفروش می فهمید بوی عطر این امپراطور زندگی را
-
باران
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 23:30
ببار باران بیشتر ببار عاشقانه اش کن من و او ما شدیم
-
پدر
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 23:07
این روزها می بندم چشمانم را تا ببینم لحظه ای پدرم را در بهشت خدا در دلم آرزویی دارم اینکه همه پدران نفس بکشند در کنارمان بی آنکه نبندیم چشمانمان را برای دیدنشان
-
درخواست
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 01:18
سلام بر دوستان وبلاگ رنگین کمان عاشقی ضمن تشکر از شما بازدیدکنندگان گرامی، بدین وسیله به اطلاع می رسانم نوشته های این وبلاگ در دست ویرایش و چاپ می باشد. لطفاً از آنها کپی برداری نکنید با سپاس عسل شبرو
-
زندگی تا مرگ
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 22:01
از زندگی تا مرگ مثل فاصله این طرف طناب تا آن طرف طناب است اما وقتی حلقه بزند به دور گردنت به اندازه یک نفس است
-
کوچ
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 21:57
می خواهم پرواز کنم اما بالم شکسته می دانم که باید کوچ کنم اما نمی دانم چگونه؟
-
قدم تو
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 21:54
راهی که در بزرگراه زندگی یافتی راحت است اما چاله ها زیادند فقط آروم آروم قدم بردار هم چاله را می بینی هم چاه اینکه به جلو می رود تنها قدم توست
-
دل تنگ
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 17:28
آنقدر دلم تنگ است که می خواهم این سکوت را بشکنم می خواهم صدا بزنم عشق را می خواهم بنویسم بخند بر تقدیر که این کمترین حق من بر زمین است
-
رودخانه
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 17:19
ساز مخالف نمی زنم در این رودخانه صدای آب بر این سنگ ها را دوست دارم اما قایقم شکسته می دانم گناهم همینه بگذار با تکه های قلبم بسازم این قایق را بگذار بمانم نشکن قلبم را
-
اسیر
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 16:59
بازهم اسیر شدم انگار اسیر آدمی در جلد شیر بازهم طعمه این شیر شدم باز آهویی شدم که نفس نفس می زند از ترس دام شکارچی بی رحم باز هم بره ای شدم با بغضی بی صدا اسیر چنگال گرگ سیاه دل من این طناب اسیری را باز کرده بودم وای خدای من کجای عاشقی رسم اسیری نوشتند به گمانم نقطه پایان مرا اینجا نوشتند همین جا بگیر نفسم را دیگر...
-
مرگ پدر
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 16:38
بغض بیصدام ترکید اون لجظه که پیکر بی جانت را دیدم پدر زیر خروارها خاک بود باران اشک از چشمانم بارید انگار همه احساسم رقصید بر گونه ام دیدم خاطراتم دفن می شد با تو دیدم چشمان مهربانت بسته بود تکه تکه های قلبم را زیر خاک گذاشتم تا بدانی تمام شد زندگی من با مرگ تو به خدا گفتم این جدایی بی رحمی بود اینکه من باشم و او...
-
سرود دل
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 17:43
بساز سرود دل را آنچه امروز دیدی در چشمانم سالهاست آشیانه کرده کنج قلبم گرچه این دریچه بسته شده اما با تو می مانم بی هیچ بهانه
-
شاید
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 19:39
شاید دستهایت بزرگ نباشد اما می دانم قلبت به وسعت دریاست مرا غرق دریایت کن می خواهم قطره ای باشم از دریایت
-
گرگ و بره
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 19:30
تو این دنیا آنقدر پر از گرگ شده که جایی برای بره ها نیست گرچه آنها هم اسیر چنگال گرگها شدند